جاودانگی فردوسی

بیست و پنجم اردیبهشت را روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان پارسی نامیده اند.

همه پارسی زبانان کم و بیش ستایش ها از فردوسی بزرگ و قسمتی از شعرهایش را خوانده و شنیده اند. در زمستان سال گذشته، توفیق داشتم که در خانه نشینی اجباری، شاهنامه را از اول تا آخر با صدایی خوش و خوانش درست بشنوم. این تجربه، برای من بی نظیر و شاید تکرار نشدنی بود و بیش از گذشته، دانستم فردوسی چه شخصیت بزرگ و ارجمندی است و به خود بالیدم که همزبان او هستم.

برای بزرگداشت فردوسی نباید به تشریفات محدود در روزی خاص بسنده کنیم؛ یادگار و آموزه های جاودانه او در دسترس ما است و دریغا که از آن بهره نبریم. ایران و زبان پارسی، همواره وامدار فردوسی است و قدردان او هم باید باشد.

برای فهم بیشتر شاهنامه که قسمتی از هویت ملی ما است، من از نوشته های شادروانان، داریوش شایگان و شاهرخ مسکوب و نیز جناب مهدی سیدی فرخد (نویسنده فرهنگ جغرافیای تاریخی شاهنامه، نشر نی، 1400) بسیار بهره برده ام. در سایت ارزشمند ویکی شاهنامه به نشانی زیر، گنجینه ای نوشتاری و صوتی از شاهنامه را خواهید یافت که افزون بر شناخت گذشته، به کار امروز و آینده هم می آید!

https://wikishahnameh.com

برای نمونه، فایل های صوتی برگرفته از این سایت را بشنوید که یکی داستان سیاوش است و دیگری یک جلسه از کلاس شادروان شاهرخ مسکوب:

https://s28.picofile.com/file/8463427442/016_Dastan_Siavash_WikiShahnameh_Com.zip.html

https://s29.picofile.com/file/8463427450/Dr_Meskoob_Wikishahnameh_Com_001_1_.mp3.html

حنا شهنواز؛ خاک، رنگ و مینیاتور

 

از مینیاتور و رنگ در هنر چیز زیادی نمی دانم، ولی استفاده حنا شهنواز از خاک، برای جلوه گری نقاشی های طبیعت مدار و درخشنده اش توجهم را جلب کرد. این آشنایی را وام دار برنامه تماشا از شبکه BBC فارسی هستم که فارغ از حرف و حدیث ها، به فرهنگ ما خدمت بسیار کرده است.

  

 

 

حنا لوییس شهنواز،  نقاش ایرانی بریتانیایی، برای مینیاتورهای زیبایش مشهور است. گوهرنقاشی او ریشه در زمین دارد؛ همچون اسب های محبوبش، شبدیز و گلگون، پای بر خاک و سر در آسمان!

 

  

 

او می گوید: من عمیقا باور دارم که ورز دادن و تعامل و هماهنگی با خاک، آذرخشی از عشق درقلب مان بر می افروزد و ما را به سطح بالاتری از آگاهی به خود و جهان می رساند که غایت هنر است. در سفر زندگی، کار با خاک که منشأ وجودی همه ماست، برایم آموزگاری ارزنده و هیجان انگیز بوده است.

 

 

 

حنا شهنواز شش سال را در ایران و جزیره زیبای هرمز گذرانده و مواد خام نقاشی و ایده هایش را گردآوری کرده است. او فرهنگ ایران را پیچیده، لایه لایه و الهام بخش و فارسی را زبانی تصویری یافته است.

 

 

 

شاگردی استادانی مانند صفورا اسدیان و تعمق در داستان ها، موسیقی و شعر ایرانی، ییوند ها با سرزمین پدری اش، ایران را استوارتر ساخته است که در کلیت ایده ها و اجزای کارهای او و عشق و احترامش به خاک و به ویژه خاک ایران به روشنی دیده می شود.

 حنا، رنگ هایش را خودش می سازد: از سنگ و خاک و گیاه که در نقاشی هایش همچون گوهری می درخشد، گرچه از پیش نمی داند که حاصل کار چه خواهد شد!

او با هر نقاشی، هیجان و آفرینندگی را تجربه می کند و پیوند و هماهنگی اش را با مادر زمین استوار می سازد.

فیلمی در باره او را در اینجا و مصاحبه ای قدیمی تر با او را در اینجا ببینید و سری هم به سایت او در نشانی زیر بزنید؛ نوش جان! 

https://www.hanashahnavaz.com

قانون حفاظت از خاک: فرصت ها و چالش ها

 

پس از گذشت 10 سال، "قانون حفاظت از خاک" به همت خاک شناسان این سرزمین در نهادهای گوناگون، و به ویژه انجمن علوم خاک ایران تصویب و برای اجرا ابلاغ گردید. در مدت کوتاه تعیین شده برای تهیه آیین نامه های اجرایی این قانون،اکنون فرصت مبارکی برای بررسی محتوای قانون و ارائه پیشنهاد های اصلاحی با نگاهی ملی و جامع فراهم شده است.

     الف- لایحه جامع خاک در سال 1388 و در 38 ماده به مجلس ارائه شد. اگرچه این لایحه در معرض نظرخواهی همگان قرار نگرفت، و سال ها در پیج و خم بوروکراسی ماند، ولی به نظر می رسد پس از گذشت 10 سال از ارائه آن، همچنان قابل بحث است و حذف برخی مواد آن، محتوای قانون حفاظت از خاک را ارتقاء نداده است. از جمله موارد مثبت این لایحه که در قانون مصوب 1398، حذف شده یا تغییر یافته و ممکن است در تدوین لایحه الحاقی یا آیین نامه های اجرایی قانون مصوب به کار آید، عبارتند از:

1- حفاظت خاک، آبخیزداری و بهسازی و اصلاح خاک، در ماده 2 و 3 .

 2- بهبود نظام های بهره برداری از منابع اراضی در ماده 3.

3- تعیین قابلیت و تناسب اراضی برای محصولات کشاورزی در ماده 3 و 9.

4- صدور مجوز اجرای کلیه فعالیت های مستلزم استفاده از خاک در تبصره 2 ماده 4 .

5- محدود کردن هر گونه برداشت و جابجایی، خاک ریزی به آیین نامه های اجرایی ماده 5.

6- مسئولیت عام تمامی اشخاص حقیقی و حقوقی در حفظ منابع خاک و بهره برداری بهینه در عرصه کشاورزی و منابع طبیعی در ماده 7 که از نظر حقوقی، همگان را برای حفاظت از خاک مکلف و صاحب حق می کند.

7- تکلیف وزارت جهاد کشاورزی در تعیین اصول زراعی و الگوی کشت در ماده 8 و 9.

8- توجه به احتمال آلودگی خاک در مراکز نظامی و هسته ای در ماده 17.

9- تکلیف دولت به اتخاذ سیاست های پیشگیرانه حفاظت خاک در برنامه های توسعه در ماده 35.

ب- در اجرای قانون مصوب حفاظت از خاک در سال 1398، چالش های قابل طرح عبارتند از:

1- از جامع نگری لایحه اولیه در سال 1388 کاسته شده و قانون مصوب، فاقد نگرش جامع و سیستمی به مدیریت خاک است. تصویب قوانین جداگانه و پراکنده از جمله: قانون حفاظت و بهره برداری از جنگل ها و مراتع کشور مصوب 1346، قانون واگذاری و احیای اراضی مصوب 1359، قانون حفظ کاربری اراضی کشاورزی مصوب 1385، قانون جلوگیری از خردشدن اراضی کشاورزی مصوب 1385، قانون افزایش بهره وری بخش کشاورزی مصوب 1389، و ... این مسئله را تشدید کرده است.

2- تعادل میان وظایف و اختیارات وزارت جهاد کشاورزی و سازمان محیط زیست بر هم خورده و تمرکز قانون بیشتر بر آلودگی خاک و راه های مقابله با آن قرار گرفته است و تخریب خاک نیز فاقد تعریف مشخص می باشد.

3- اختیارات لازم برای رعایت تناسب اراضی و الگوی کشت توسط کاربران اراضی، به وزارت جهاد کشاورزی داده نشده است.

4- ارتباط این قانون با برنامه های توسعه کشور و آمایش سرزمین مشخص نیست.

 5- تعریف مشخص و شفاف از تخریب اراضی و نحوه مقابله با آن ارائه نشده است.

 6- جنبه های حقوقی و جزایی مذکور در قانون، فاقد شفافیت و مغشوش است و ممکن است درگیری های حقوقی را تشدید نماید.

7- برخوردهای قضایی و جریمه و جزای پیش بینی شده در مواد 14 تا 23 قانون که عمدتا مرتبط با آلودگی خاک و در اختیار سازمان حفاظت محیط زیست می باشد، می بایست با سیاست های تشویقی برای کاربرانی که در حفاظت خاک می کوشند همراه شود تا اهداف مدیریت پایدار اراضی حاصل گردد.

8- ایجاد و مدیریت پایگاه اطلاعات خاک و سامانه پایش کیفیت خاک، مهلت راه اندازی و تأمین اعتبار آنها به اجمال برگزار شده و ممکن است در آیین نامه های اجرایی نیز قابل جبران نباشد.

 9- نقش تشکل های کشاورزی، نظام های بهره برداری از اراضی کشاورزی و مسایل اجتماعی اقتصادی در بهره برداری پایدار از خاک، مغفول مانده است. مدیریت پایدار خاک بدون جلب مشارکت کاریران اراضی و ذینفعان، بی سرانجام و ناکارآمد خواهد بود.

10-  با اینکه عنوان قانون، حفاظت از خاک است، به جنبه های آبخیزداری توجه کافی نشده است.

11- به محدودیت های لازم برای خاک برداری و خاک ریزی و جنبه های سازه ای منجر به تخریب خاک توجه نشده است. همچنین، تخریب خاک ناشی از فعالیت های عمرانی نادیده گرفته شده است.

 12- متولی شناسایی، اصلاح و مدیریت خاک های مشکل آفرین مشخص نیست.

 13- به پیوند تنگاتنگ حفاظت از "خاک" و "آب" توجه کافی نشده است.

 14- متولی حفاظت از خاک و پیشگیری از تخریب خاک در محدوده اراضی غیر کشاورزی، بیابان ها و محدوده شهرها مشخص نشده است.

15- رویکرد آینده نگرانه با توجه تغییرات اقلیمی، در قانون مشاهده نمی شود.

ج- فرصت های تصویب قانون حفاظت از خاک را نیز می توان چنین برشمرد:

 1- جلب توجه نظام آموزشی، سیاست گذاری و برنامه ریزی کشور , و رسانه ها به اهمیت و نقش خاک.

 2- آگاهی بخشی عمومی به کاربران اراضی و کلیه شهروندان در مورد حفاظت از خاک.

 3- امکان سیاست گذاری جامع در فرایند گسترده و مشارکتی تهیه آیین نامه های اجرایی مواد 3 تا 10 قانون.

 4- فراهم شدن امکان تلفیق قوانین مرتبط با خاک، با هدف سیاست گذاری جامع و پایدار مدیریت خاک.

 5- فراهم شدن امکان ایجاد و به روز رسانی پایگاه جامع داده های خاک و سامانه پایش کیفی خاک های کشور.

 6- الزامی شدن توجه به مطالعات خاک شناسی در اجرای همه پروژه های عمرانی و برنامه ریزی های توسعه.

 7- فراهم شدن اهرم های اجرایی پیشگیری و مقابله با آلودگی خاک های کشور.

8- بستر سازی برای حضور اثرگذار و جدی تر زیر مجموعه های وزارت جهاد کشاورزی در فرایندهای سیاست گذاری و برنامه ریزی کشور.

د- پیشنهاد می شود:

1- به استناد تصویب این قانون، مقدمات تشکیل شورایعالی خاک در هیأت وزیران مطرح و پیگیری شود.

2- انجمن علوم خاک که در تهیه و تدوین لایحه نقش مؤثر و اساسی داشته است، با کمک وزارت جهاد کشاورزی و سازمان حفاظت محیط زیست، نظر خواهی غیر حضوری گسترده ای را با عنوان "فرصت ها و چالش های قانون حفاظت از خاک" به اجرا بگذارد.

3- تا پایان سال جاری، نشست های تخصصی با حداکثر ممکن شرکت کنندگان، با محوریت معاونت آب و خاک، سازمان امور اراضی و سازمان جنگل ها و مراتع از وزارت جهاد کشاورزی، سازمان حفاظت محیط زیست و سازمان برنامه و بودجه برگزار و جمعبندی آنها به دفتر امور خاک وزارت جهاد کشاورزی ارائه شود. محور نشست های تخصصی متناسب با تکالیف وزارت جهاد کشاورزی برای تهیه آیین نامه های اجرایی ماده 3 و 6 و 7 می تواند چنین باشد:

- خط مشی های مدیریت، حفاظت و بهره برداری پایدار از خاک؛

- مطالعات خاک شناسی و تناسب اراضی و تهیه نقشه های تفصیلی خاک؛

- راه اندازی و به روز رسانی بانک ملی اطلاعات خاک کشور؛

- سامانه پایش مستمر کیفیت خاک های کشور؛

- آمایش سرزمین، کشاورزی و محیط زیست؛

- ارزیابی کمی و کیفی آلودگی خاک در ایران. 

4- دفتر امور خاک وزارت جهاد کشاورزی با استفاده از نتایج نظر سنجی انجمن علوم خاک ایران و جمعبندی نشست های تخصصی، پس از عقد قرارداد مناسب، تیم ده نفره با تخصص های گوناگون را مأمور تهیه پیش نویس آیین نامه های اجرایی قانون نماید. سپس، متن پیش نویس ها در معرض نظر خواهی عموم صاحبنظران قرار گرفته و با همکاری انجمن علوم خاک نهایی گردد.

5- از فرصت تصویب قانون استفاده شده و موضوعات مغفول مانده مانند مدیریت پایدار اراضی (Sustainable Land Management)، فروسایی یا تخریب خاک (Soil Degradation)، و آمایش سرزمین (Land use Planning) با جامع نگری در سطح نهادهای قانون گذاری، سیاست گذاری و برنامه ریزی مطرح گردد و با نقش آفرینی زیرمجموعه های وزارت جهاد کشاورزی به ویژه سازمان تات در تدوین آیین نامه های مرتبط با قانون، به کمال مطلوب برسد. واگذاری این امر ملی به مشاوران محترم و صلاحیت دار، اگرچه معمول و آسان تر است، ولی لزوما راه به مقصود نمی برد.

قانون حفاظت از خاک - 1398

یونگ و رنج و گنج الهی ایوب

 

آغاز روایت تورات از ماجرای رنج و صبوری ایوب چنین است: "هر کس در زندگی خود با اوضاعی روبرو می شود که از خود می پرسد: چرا انسان خوب بايد رنج بكشد؟ کتاب ايوب دليل وجود رنج را نشا ن نمی دهد، اما به ما می گويد که ديدگاه و احساس درست و نادرست در مورد مسئله رنج و مفهوم زندگی چيست. آنچه در زندگی ما اتفاق می افتد خارج از اقتدار خداوند نيست. قدرت و اختيارات شيطان محدود به اجازه ای است که خداوند به او می دهد. هنگامی که خداوند اجازه می دهد رنج و مصيبت دامن گير کسی شود، او راه هايی را نيز فراهم می سازد تا در آخر، آن شخص را کامياب سازد. کافی است به خداوند اعتماد کنيم و از او بخواهيم ما را تقويت کند و تسلی بخشد. سختي های زندگی به ما کمک می کند بفهميم خداوند چقدر نيک و مهربان است."

این گزاره و گزاره های مشابه در بیان پیامبران و بسیاری از علما و فیلسوفان و در توجیه دوگانه های خیر و شر، نیک و بد، عدل و ظلم، اهورا و اهریمن، شیطان و خدا و ... دیده شده، و ممکن است همچنان دلکش و آرامش بخش باشد ولی برای انسان امروز، جز با حربه ایمان، تا چه حد پذیرفتنی است؟

دکتر کارل گوستاو یونگ (1961- 1875) روانپزشک مشهور سویسی، دو سال بعد از فتوای پاپ پی دوازدهم در باره معراج مریم مقدس، در سال ۱۹۵۲، زمانی که ۷۷ ساله بود، کتاب "پاسخ به ایوب" را منتشر کرد و در آن، فتوای پاپ را از هر جهت به موقع دانست؛ با این دلیل که در چند ده‌ سال اخیر، شماره رؤیاهایی که طی آن، اشخاصی مریم را دیده‌اند، رو به افزایش بوده است. به نظر یونگ، این نشانه ای است که بین توده مردم، آرزو و اشتیاق شدیدی وجود دارد به اینکه آن زن میانجی و شفیع که به او دعا می کنند به عنوان ملکه آسمانی پذیرفته شود. وی در سراسر کتاب، نظر خود را درباره فرآیند دین و فردیت که در کتاب "روانشناسی و دین" توضیح داده بود، بر محتوای "کتاب مقدس" به خصوص "کتاب ایوب" و "مکاشفه یوحنا" منطبق می کند.

سؤالی که یونگ مطرح می‌کند این است که "چرا یهوه بی‌هیچ دلیل، به اغوای شیطان که خصیصه شک او را مجسم می‌کرد تن در داد و به وفاداری ایوب تردید کرد؟ و چرا او را در معرض انواع شکنجه‌ها قرار داد تا او را بیازماید؟" این، در واقع شکل گستاخانه پرسش خود ایوب است. یونگ، دیباچه کتاب پاسخ به ایوب را با این جمله پایان می دهد: قصد من، اعلام یک حقیقت ابدی نبوده است و کتاب من چیزی نیست جز صدای پرسشگری یک مرد تنها که از تفکر خوانندگان مدد می جوید.

در اینجا، دو کتاب از یونگ به همراه متن اصلی سفر ایوب را خواهید یافت که به مناسبت شباهت محتوایی در این پست وبلاگ آورده شد. پس از خواندن ادامه مطلب، اگر بخواهید کارل گوستاو یونگ و اندیشه هایش را عمیقا بشناسید، کتاب "خاطرات، رؤیا ها، اندیشه ها" با گردآوری آنیلا یافه و ترجمه پروین فرامرزی را حتما بخوانید.

کتاب پاسخ به ایوب

کتاب روانشناسی و دین

متن سفر ایوب از عهد عتیق

ادامه نوشته

ساقی کوثر و سوگنامه آب  

 

 

چند سالی است که طرح یکی از پژوهشگران ایرانی، در یکی از نقاط ایران با کمک سازمان ملل اجرا می شود؛ راه حل علمی به نام آبخوان داری که در ابتدا، واکنش مسوولان ایران به آن، خنده و لبخندهای طولانی بود! و مافیای آب، همچنان به کار خویش مشغول.

سوگنامه ای برای آب

دکتر سیدآهنگ کوثر دانش آموخته علوم خاک، فیزیک خاک و آبیاری و آب شناسی جنگل است. وی که دکترای خود را از دانشگاه ایالتی اورگن امریکا در روابط آب و خاک و گیاه گرفته است، راه حل نجات ایران را از خشکسالی، تغییر نگرش در مدیریت آب و استفاده بیشتر از آبخوان داری می داند. می گویند سادگی نشانه نبوغ است؛ و آهنگ کوثر، مصداق این سادگی و نبوغ دوست داشتنی است، هم خودش و هم ایده هایش.

زندگی نامه

جان کلام را با قلم شیوای محمد درویش بخوانیم:

بیش از دو دهه از تجربه اجرای شگردهای نوین دانش آبخوان داری در کشور می گذرد. بیش از دو دهه است که سیدآهنگ کوثر و یارانش فریاد می زنند و زنهار می دهند؛ در کشوری که میانگین تبخیر سالانه آن افزون بر 2 متر است، سزاوارانه ترین تمهید مدیریتی برای انباشت مطمئن و پایدار آب، استفاده از مخازن زیرزمینی یا همان آبخوان های درشت دانه است. همان آبخوان هایی که دست کم در وسعتی معادل 14 میلیون هکتار از خاک ایران زمین شناسایی شده و قابل دسترس هستند. آبخوان هایی که ظرفیت نگهداری آنها به مراتب بیشتر از مجموع 94 سد مخزنی بزرگ ساخته شده و 105 سد بزرگ در دست احداث کشور است. و همان آبخوان هایی که به راحتی قادرند تا 4 میلیارد مترمکعب «هرزآب» کشور را به "آبی ناب و گوارا" بدل سازند؛ آبی که نه نیش جان، که نوش جان باشد و دیگر هیچ ایرانی هموطنی از نهیب سیل گونه آن نهراسد و به راستی نعمت باشد تا نقمت.

کوثر

آبخوان داری، به شهادت جوایز متعدد بین المللی که تاکنون نصیب مبتکر ایرانی اش کرده است و به شهادت ده ها دانشجو و علاقه مندی که از کشورهای مختلف جهان به سوی گربایگان فسا آمده و می آیند تا در محضر استاد آهنگ کوثر از رموز این شگرد ساده اما کارساز و ارزان قیمت آگاه شوند، این توانایی را دارد تا ضریب مقاومت کشور را در مواجهه با رخداد سیل های حادثه خیز و خشکسالی های درازمدت افزایش دهد. آبخوان داری مصداق بارز «فرآیند کشف و بومی کردن توانایی به منظور استفاده از ظرفیت های تاریخی (یعنی ابزاری برای تحقق توسعه واقعی) تلقی می شود» و از همین روست که در آستانه هزاره سوم میلادی از سوی سازمان خواربار کشاورزی ملل متحد (فائو)، به عنوان راهی برای نجات 800 میلیون انسان گرسنه جهان از سوء تغذیه مورد تایید قرار گرفته است. اما شوربختانه همچنان آبخوان داری از کمبود اعتبار برای اجرایی شدنش در مناطق مستعد کشور رنج می برد.

کوثر

به نظر شما عجیب نیست که دولت ها همواره برای یافتن منابع مالی اندک این پروژه با نفس تنگی روبه رو می شوند، ولی به راحتی، چندین برابر آن را در جبران خسارت های وارد آمده ناشی از سیل و خشکسالی به آسیب دیدگان می پردازند؟ راستی چرا برای حاکمان، همچنان آموزش فنون ماهیگیری سخت تر از اهدای ماهی به شهروندان شان است؟

مصاحبه مونا قاسمیان با دکتر آهنگ کوثر

امید که سرانجام بتوان روزی را دید که ایرانیان با بهره گیری عملی از تجربیات آهنگ کوثر، دست مریزادی جانانه به این پیر عرصه منابع طبیعی کشور گفته و به این ترتیب حرمتش را پاس دارند چرا که پاس حرمت کوثر، پاس حرمت دانش است.

آبخوان داری کوثر

 

 

حکومت مشروط، مردمان آزاد: آرمان ها و دستاوردها

 

چهاردهم مرداد ماه، سالگرد امضای فرمان مشروطیت، نقطه عطفی در نهضت روشنگری ایران و بیداری ایرانیان است.

تاریخ مشروطه را که می خوانی دچار پارادوکسی از شادمانی و افتخار در برابر ناکامی و نومیدی می شوی. از یک سو،

پیشگامی ایرانیان در تجدد و مشروطه خواهی منطقه؛

پیروزی با کمترین زیان و دستیابی به نتایجی بیش از حد انتظار که حیرت سفرای خارجی را نیز برانگیخت؛

عمومی و علنی شدن آرمان های روشنفکرانه در میان مردم کوچه و بازار که از چند دهه قبل به طور محدود، بیان شده بود؛

سست کردن پایه های حکومت مطلقه و نوید حکومت قانون، آزادی، برابری و تفکیک قوا؛

ایستادگی جانانه مقابل دربار و مخالفان مشروطه و دلواپسان شرع؛

حرکت به سوی اصلاح نظام مالی، آموزشی و قضایی و بنیادگذاری نهادهای یک حکومت عرفی مردم سالار در اولین مجلس مشروطه؛ و ... که آثار گفتمانی و عملی آن همچنان باقی و افتخارآمیز است.

از سوی دیگر، هر چه در باره جنبش مشروطیت می خوانی یا می شنوی، گاه به طور حیرت انگیزی، تازه به نظر می رسد؛ به گونه ای که پس از گذشت یک قرن، همان آرمان های تحقق نیافته، همان امیدها و آرزوها و همان دغدغه ها و چالش ها و راه حل ها پابرجاست؛ و به قول شادروان داریوش شایگان، انگار مدت ها در تعطیلات تاریخی بوده ایم!

منابع و کتاب های تاریخی در باره نهضت مشروطیت کم نیست (از جمله اثر سترگ زنده یاد احمد کسروی) و با جستجویی در گوگل آنها را خواهید یافت. در اینجا، چند کتاب خوب را که در دسترس داشتم، ببینید.

 

تاریخ بیداری ایرانیان - جلد اول - ناظم الاسلام کرمانی

تاریخ بیداری ایرانیان - جلد دوم - ناظم الاسلام کرمانی

ایدئولوژی نهضت مشروطیت - جلد اول - فریدون آدمیت

ایدئولوژی نهضت مشروطیت - جلد دوم - فریدون آدمیت

مشروطه ایرانی - ماشاءالله  آجودانی

 

خلیل ملکی: روشنفکر یکه و تنها

خلیل ملکی را ابتدا با نوشته های جلال آل احمد شناختم که البته برای من، شناختی عمیق نبود و عمق ارادت جلال به او را نمی دانستم. سال ها بعد، خاطرات سیاسی خلیل ملکی را با مقدمه طولانی همایون کاتوزیان خواندم که آغاز واقعی ماجرا بود و شناخت او را برایم به امری شخصی بدل کرد. دانستم که ملکی زاده تبریز بود و قسمتی از دوران کودکی و جوانیش را در اراک گذرانده است و پس از بازگشت از سفر تحصیلی ناکام آلمان در دهه نخست قرن حاضر، مدتی را در داروخانه شفائیه اراک به همراه برادرش مشغول کار بوده و در دبیرستان صمصامی اراک نیز معلم و مدیر بوده است. این دبیرستان صمصامی، پیش از مشروطه ساخته شده و حالا 120 ساله شده است و من هم سال اول و دوم دبیرستان را در سال های 58 تا 61 در آنجا گذراندم.

 پس از خواندن خاطرات ملکی، به یاد آوردم که در همان زمان تحصیل در دبیرستان صمصامی، عکس هایی در راهروها نصب شده بود و یکی از آنها با چشمانی نافذ و سری طاس توجهم را جلب کرد، بی آنکه او را بشناسم. در آن سال ها، سرمان داغ از حوادث روز بود و رو به آینده، چشمی به گذشته نداشتیم. خواندن آثار همایون کاتوزیان، میل به شناخت بیشتر خلیل ملکی را در من شعله ور ساخت که همچنان برجاست. در جستجوی اخیر، سایت تاریخ ایرانی را دیدم که مطالب جالبی در باره خلیل ملکی دارد که آنها را به همراه برخی اضافات و افاضات در فایل زیر می توانید بخوانید.

 در باره خلیل ملکی

از دیدگاه من، خلیل ملکی از سلسله جنبانان نهضت روشنگری ایران و بیداری ایرانیان در دویست سال اخیر است که قدر او چنان شناخته نشده است که شایسته او باشد. بررسی آراء و افکار او فرصتی دیگر می طلبد، ولی در اینجا، به تنهایی و غیر عادی و نامتعارف بودن او می پردازم.

صفت هایی که به ملکی نسبت داده اند، می تواند ما را به ویژگی های چنین آدم هایی که نامتعارف و غیر عادی اند و همرنگ جماعت نمی شوند و ناچار، تنها می شوند و رسوا و ناکام می نمایند، رهنمون گردد: صداقت، صمیمیت و صراحت؛ استقلال رأی و پایبندی به اصول که گاه تک روی و یکدندگی به نظر می آید؛ تفاوت و تمایز آشکار با اطرافیان؛ پاک و بی آلایش و فاقد جاه طلبی و مال دوستی؛ پرهیز از فریفته عوام شدن و عوام فریبی؛ پایبندی به انسانیت و اخلاق و شرافت در سیاست و روابط اجتماعی؛ جوان گرایی و حواری پروری؛ شجاعت، فداکاری و از خود گذشتگی در عمل؛ دقت و هوشیاری در نظریه پردازی و تحلیل انتقادی مستدل؛ حادثه جو و حادثه ساز روشن بین؛ نگاه علمی و پژوهشگرانه به همه چیز؛ برنامه ریز، سازمان دهنده و آینده نگر؛ دارای ذهن باز و پرهیز از تعصب و تحجر؛ آرمانگرایی که می کوشد واقع بین باشد؛ اصلاح طلبی که خواهان تغییرات انقلابی ست؛ نگاه انتقادی، دنباله رو نبودن و در عین حال، پایمردی در عهد و پیمان؛ دارای وسعت دید تاریخی؛ رواقی مشربی که به نقل از ابن سینا، عرض زندگی را مهم تر از طول آن می دانست؛ پرهیز از بت سازی و میل به بت شکنی؛ تمایل به انزوا و گوشه گیری در هنگامه ای که مبارزه نتیجه ای نمی بخشد و شهامت و جسارت در هنگامه مبارزه و نبرد؛ و ...

به نظر می رسد که بسیاری از صفات منسوب به این روشنفکر روشنگر یکه و تنها، با آدم های غیر عادی و نامتعارف که می شناسیم، مشترک است. این که صفت های بالا چقدر ارثی و ناشی از تربیت خانوادگی است و چقدر متأثر از شرایط زمانه، پژوهش مفصل و چند وجهی می طلبد که از حوصله این وبلاگ بیرون است.

خلیل ملکی احتمالا از کودکی تا پایان عمر، غیر عادی بوده است! چند نفر را می شناسید که: در دوره دبیرستان، با اعتصاب دانش آموزان مخالف باشد ولی آنقدر در آن اقدام پایمردی کند که به اخراجش بینجامد؛ در دوره دانشجویی آلمان، در دفاع از دانشجویی که انتحار کرده است، با مقامات درافتد تا آنجا که اخراجش کنند و پیش از پایان تحصیلات، به کشورش بازگردد؛ در زندان، چنان موجه باشد و جدی در دفاع از یاران که تقی ارانی او را بستاید؛ در خروج از سیطره سهمگین حزب توده، شجاعانه راه سومی بجوید و بیابد؛ در دفاع از نهضت ملی و دکتر مصدق چنان فداکاری های شجاعانه کند و در عین وفاداری به او، با شاه به مذاکره بنشیند؛ در اوج ناامیدی های پس از کودتا، جوانان را به امید فرا بخواند و آنان را به عمل هشیارانه تشویق کند؛ در 60 سالگی در تظاهرات خیابانی شرکت کند و از کتک خوردن فرزندش شادمان باشد؛ در کهولت و ناتوانی و تنگنای مالی، از یاری به دوستان خود فروگذار نکند و همچنان در جریان آخرین تحولات ایران و جهان باشد؛ و بارها و بارها از صفر شروع کند و شمع جمع شود.

  

از زندان نوشته بود: "آنچه بر من گذشته و می‎گذرد ابدا شانس [یا بدشانسی] نیست. راهی است که انتخاب کرده‎ام، خوب یا بد! شاید همه‎اش خوردن و خوابیدن و مردن نباشد. همواره برای من امکان داشته و دارد که راه دیگری انتخاب می‎کردم. از راهی که انتخاب کردم، پشیمان نیستم. گر چه گرفتاریِ کنونیِ من واقعا برخلاف تمام اصول است و از لحاظ قضایی کوچک‎ترین علتی ندارد و می‎توان آن را به بدشانسی تعبیر کرد، آن هم نه به هر معنا. اما این بدشانسی موضوعی است که من و عمو رضا و تمام افراد این ملت در آن شریک هستیم. این بدشانسی، زندگی کردن در زمانی و مکانی و مرحله‎ای از تکامل تاریخی ایران است که بالاترین منطق آن بی‎منطقی است."

 روشنفکر "در وطن خویش غریب"، خلیل ملکی در تیر ماه 1348 در حالی از دنیا رفت که مروارید آبی چشمش تیره شده بود ولی نگاهش همچنان روشن و روشنگر بود، هست و خواهد بود. امید که نسل های بعد قدر او را بیشتر و بهتر بشناسند. پیکر او در نزدیکی مزار جلال آل احمد (که چند ماه بعد، به دیار دیگر شتافت) در مسجد فیروزآبادی شهرری به خاک سپرده شده است.

مرحوم عزت الله سحابی شهادت داده است که: "در دوره 1332 تا 1350، بخش عمده ای از ادبیات و فرهنگ سیاسی – اجتماعی و انقلابی نسل جوان آن روزها، از منابعی تغذیه می شد که توسط ملکی و دوستانش پایه گذاری یا نشر می گردید و من خود را از این جهت بسیار مدیون می دانم."

یادنامه اش (که به همت مرحوم عزت الله سحابی و شاگردان ملکی، همایون کاتوزیان و امیر پیشداد منتشر شد) و خاطرات و نامه های او (به همت همایون کاتوزیان و امیر پیشداد) را در فایل های زیر ببینید. مجموعه 5 جلدی مقاله های او نیز اخیرا چاپ شده است که تاکنون به آن دسترسی نیافته ام. روانش شاد و یادش گرامی باد.

یادنامه

خاطرات

نامه ها 

 

 

تنهایی زمان

 به سکوت سرد زمان، به خزان زرد زمان

نه زمان را درد کسی، نه کسی را درد زمان

حسین زمان خواننده ای محروم از خواندن است. او  چه در زمان جنگ هشت ساله که درس و مشقش را در آمریکا رها کرد و راهی جبهه‌ها شد و چه در این سال‌ها، همیشه کنار مردم بودن را انتخاب کرده است. حسین زمان در این سال های ممنوعیت، ترانه “لالایی” را خواند و تقدیم به مادران شهدای جنبش سبز کرد، ولی این روزها خسته است؛ خسته از ۱۵ سال ممنوع الکاری و بی توجهی، خسته از وعده‌های به انجام نرسیده و خسته از  یارانی که حتی حالی از او نمی‌پرسند. او همه‌ی راه‌ها را رفته و با همه صحبت کرده ولی هنوز مشکلش حل نشده است، برای همین تصمیم آخر را گرفته و می‌خواهد تا در مقابل وزارت ارشاد حضور یابد و مشکلش را در خیابان و در مقابل وزارت ارشاد پیگیری کند تا شاید صدایش را مردم و آنها که گوش هایشان را گرفته‌اند، بشنوند.

حسین زمان در گفت و گو با امتداد در این باره می‌گوید: من همه‌ی تلاش خود را کردم تا بتوانم محرومیت ۱۵ ساله خود را از بین ببرم و حق خود را مطالبه کنم تا بتوانم در عرصه هنر فعالیت داشته باشم. اما متاسفانه این مساله نه در دولت اول روحانی و نه در دولت‌های قبلی حل نشد. وی می‌افزاید: ۱۵ سال محرومیت، زمان کمی برای یک هنرمند نیست. لحظه لحظه‌ی این سال ها را از دست داده‌ام و هیچ کدام دیگر قابل بازگشت نیست. گوش شنوایی وجود ندارد و به جرات بگویم که تاکنون کسی همت جدی برای حل این مشکل نداشته است. انتظار داشتم در دولت حسن روحانی اتفاق مثبتی رخ دهد و بتوانم حق خود را بگیرم. از ابتدا که مراجعه کردم، هربار وعده‌ی آینده را دادند و مسوولیت را گردن دیگری ‌انداختند. نهایتا مقامات وزارت ارشاد گفتند تصمیم ممنوع الکاری اینجانب دستور از بالا بوده است و پس از پیگیری‌های مکرر، من را به نماینده وزارت اطلاعات ارجاع دادند. در دفتر حراست وزارت ارشاد، نمایندگان وزارت اطلاعات با من صحبت کردند که بیشتر شبیه به بازجویی بود تا گفت و گو. من از این آدم ها انتظار بیش از این داشتم، انتظار داشتم تا همدردی کنند و بگویند مشکل را فهمیده و درک می کنند نه اینکه سکوت کنند و حرف نزنند، این نوع رفتارها از هرچیز دیگری درد آورتر است.

نهایتا فکر می کنم کسی باقی نمانده باشد که برای احقاق حق خود به او مراجعه نکرده باشم. مشکل من در کنار مشکلات دیگرانی که حقی از آنها ضایع شده شاید چندان بزرگ نباشد، اما قبول کنید که گوشه نشینی اجباری برای هنرمند و اینکه نتواند فعالیت کند بسیار دردآور است. در این ۱۵ سال که به زور و اجبار فعالیت نکردم به اندازه ۱۵۰ سال پیر شدم. برای هنرمند، سخت، درد آور و ناراحت کننده است که نتواند کار خود را انجام دهد. آخرین کاری که تصمیم دارم انجام دهم این است که در مقابل وزارت ارشاد بایستم و با فریاد و یا سکوت حق خود را مطالبه کنم. صدایم را به گوش عده‌ای بیشتر برسانم تا یک اقدامی کرده باشم که تاثیر تاریخی داشته باشد. در نظام جمهوری اسلامی متاسفانه برخلاف چیزی که مدعی هستند که عدالت و حقوق مردم را رعایت می کند حتی برای یک هنرمند، کمترین حقی قایل نیستند. در این ۱۵ سال کسی شجاعت نداشت که بگوید به چه دلیل نمی‌توانم بخوانم و کنسرت داشته و آلبومی بیرون دهم. اگر می گفتند یه این جرم و گناه نمی توانی دلم نمی سوخت، اما متاسفانه وقتی سکوت می کنند، حرفی نمی زنند و پشت دیوار قایم می‌شوند. این ظلم و بی عدالتی فرد را مجبور می کند که عکس العمل نشان دهد و دست این افرادی که خیلی تظاهر می کنند را رو کند تا واقعیت روشن شود.

حسین زمان در پایان تاکید می کند: حقیقتا دیگر از کسی توقعی ندارم. برای آرمانمان هرچه داشتم را در حد توان هزینه کردم اما حتی از دوستان نیز حرکت و کمکی ندیدم. هیچ کس جلو نیامد و کمکی نکرد، همدلی و همدردی نکردند. حساب آنها را جدا واگذار می کنم به خودشان. حداقل در زندگی خودشان درست تصمیم بگیرند و وقتی مردم و جامعه را فرا می خوانند برای یک حرکت، هنگامی که به مقصد رسیدند مردم را فراموش نکنند و آدم ها فقط ابزار و وسیله‌ی رشد خودشان نشود.

حسین زمان فارغ التحصیل رشته الکترونیک و مخابرات از دانشگاه صنعتی اصفهان نیز هست و اخیرا شغل مرتبط با آن را هم در جزیره کیش از او گرفته اند. مصاحبه اش را با انصاف نیوز ببینید، بشنوید و بخوانید:

http://www.ensafnews.com/88684

این هم مجموعه ای از ترانه های اوست که در اینجا می توانید بشنوید:

ترانه ها – حسین زمان

به مهندس حسین زمان پیشنهاد می کنم از فردا تا پایان سال، هر روز در ساعت مشخص در مکانی عمومی مانند پارک ملت یا پارک لاله برای مردم بخواند و با آنان سخن بگوید؛ تا سیه روی شود هر که در او، غش باشد.

 

نجات کانی بل (چشمه خدا) در هورامان

 

هفتم اسفند امسال در سومین همایش مدیریت آب در مزرعه، مختار هاشمی را برای نخستین بار دیدم. پیشوند های نامش را نگفتم که دکتر، سید و شیخ است؛ چرا که همچون برخی انسان های شریف دیگر، بی دلیل معقول، ناگهان بر دلم نشست. به یاد آوردم که نامش را در ماجرای قربانی شدن "کانی بل" شنیده بودم و تلاش هایش برای نجات "چشمه خدا" از شر "سد داریان".

دکتر مختار هاشمی اکنون با دانشگاه کردستان و مؤسسه ای تحقیقاتی در دانشگاه نیوکاسل همکاری دارد و از مشارکت در همایش های مرتبط هم فروگذار نمی کند.

وی تحصیلاتش را در انگلستان از سال 1991 در رشته مهندسی عمران آغاز کرده و در رشته های هیدرولیک و منابع آب دانشگاه نیو کاسل در سال 2012 به پایان رسانده است. در کلیپ زیر روایتش از ماجرای کانی بل را بشنوید.

مصاحبه

امید که سخنانش گوش شنوایی بیابد و کوشش های او و همفکرانش به نجات کامل "چشمه خدا" بینجامد. اگر می خواهید در باره ماجرای "کانی بل" بیشتر بدانید، نوشتار زیر را هم بخوانید.

نجات چشمه خدا

یوسف اباذری، جامعه شناس نامتعارف

 

 

 یوسف اباذری جامعه شناسی نامتعارف است و او را جامعه شناس ترین جامعه شناس ایران خوانده اند که بیانی صریح و گزنده دارد. وی ارادتش به شریعتی را پنهان نمی کند و همچون او، در نظریه پردازی هایش از حوزه جامعه شناسی فراتر می رود و به سیاست، فرهنگ، افتصاد، فلسفه، هنر، تاریخ و حتی پزشکی هم سرک می کشد. ارائه دیدگاه های یوسف اباذری محدود به محیط آکادمیک نشده و گاهی در حوزه عمومی، بحث برانگیز شده است. نقد های او به سیاست های نئولیبرال و جهانی سازی و پیوندشان با فاشیسم؛ هشدار در باره سیاست زدایی در ایران و ترس متقابل مردم و حاکمان؛ موضع گیری ها و تحلیل های انتخاباتی در سال های 1376، 1388 و 1392 و پیشنهاد انتخابات دو مرحله ای و حزبی؛ نقد واکنش های مردم و رسانه ها به مرگ مرتضی پاشایی؛ تحلیل جامعه شناختی بیماری، مرگ و سرطان؛  نقد گرایش عام دانشگاهیان به افزایش تعداد مقاله های ISI؛ تحلیل گارد قدیم و جدید پس از انقلاب و بسیاری موارد دیگر، اندیشه هایش را خواندنی می کند.

متن دو سخنرانی و مصاحبه اش را در اینجا و اینجا ببینید.

محمود سریع القلم؛ اصول جهانی و الگوی ایرانی توسعه

 

       دکتر محمود سریع القلم استاد روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی و از بین المللی ترین اساتید علوم انسانی در ایران است. ارادت ویژه او به امام موسی صدر، همکاری اش با مجمع تشخیص مصلحت نظام و شرکت در کنفرانس های معتبر بین المللی همچون داووس، محافظه کاران تندرو را بر علیه او برانگیخته است. او در میانه میدانی ایستاده است که از یک سو تلاش می کند بر حاکمان اثر بگذارد و از سوی دیگر اقشار مختلف جامعه را مخاطب قرار می دهد. با چنین شرایطی، روشن است که او مخالفان و موافقان بسیار دارد ولی همچنان دغدغه های خود را که عمدتا توسعه و پیشرفت همه جانبه ایران است به روش های مختلف بیان و دنبال می کند، بی آنکه خود را مشغول راضی کردن مخالفان تندرو کند. کتاب های مهم او که در این شرایط اسفبار کتاب خوانی ایرانیان، به چاپ هشتم و بیشتر نیز رسیده، عقلانیت و آینده توسعه یافتگی در ایران؛ ایران و جهانی شدن؛ و اقتدار گرایی ایرانی در عهد قاجار است که تقدیم نامه های ابتدای آنها خواندنی است، از جمله:

متن تقدیم کتاب ایران و جهانی شدن:

تقدیم به سیاستمداران آینده ایرانی که:

خدمت را بر قدرت مقدم می دارند؛ خارج از حوزه تخصصی خود، سمتی را قبول نکرده اند؛ قبل از آنکه به مقامی برسند، از نعمت علو طبع برخوردار شده اند؛ قبل از آنکه به مردم خدمت کنند، درون خود را صیقل داده اند؛ خداپرستی و توجه آنها به ماوراءالطبیعه بی هیاهو است؛ برای هنر، موسیقی، تئاتر و شمع وقت می گذارند؛ دست همه شهروندان ایرانی با دیدگاه های مختلف را می فشارند؛ ظرفیت روانی یک ربع نگاه کردن به یک گل را دارند؛ تسلط آنها به یک زبان زنده دنیا مانند فارسی آنهاست؛ دغدغه تدبیر، دقت و آینده نگری در کشورداری را دارند؛ سخن، رفتار و واکنش های آنان با تعادل گره خورده است؛ تنها در حد ضرورت، در رسانه ها ظاهر می شوند؛ در مذاکره با بیگانگان برای منافع کشور، از تعداد پلک زدن های طرف مقابل، تحلیل استخراج می کنند؛ و زندگی را با قدرت، سیاست و سمت مساوی نمی دانند.

یکی از کارهای ارزشمند محمود سریع القلم، ارائه چکیده ای از دانش و تجربه خود در قالب سی جمله کوتاه و با عنوان هایی جالب است که هر جمله آن بیانگر ویژگی مطلوب یا فرایندی تدریجی است. اگر هم تمامی آنها را نپذیریم یا نقدی بر محتوای آن داشته باشیم؛ باز هم بسیاری شان شایسته چاپ و نصب در محل کار و زندگی یا اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی است.

مجموعه سی ویژگی ... دکتر محمود سریع القلم

محمود سریع القلم، بر این باور است که مهم‌ترین‌ مزیت کنونی کشور ما که می‌توانیم از آن امتیاز بگیریم و راهی به‌سوی رشد اقتصادی کشور بگشاییم، به‌عکس آنچه بسیاری تصور می‌کنند، نفت نیست، بلکه موقعیت ژئوپلیتیک ماست. وی همچنین، اصول و فلسفه توسعه را جهانی و الگوهای توسعه را جغرافیایی می داند.

در ادامه مطلب، بخشی از تازه ترین دیدگاه های ایشان را به نقل از سایت

http://www.sariolghalam.com/

که توسط دوستانش اداره می شود، بخوانید.

ادامه نوشته

اندیشه، گفتار و کردار ما ایرانیان

 علت های عقب ماندگی ایران و ایرانیان از قافله تمدن بشری و معلق ماندن میان سنت و مدرنیته، از چند دهه پیش از نهضت مشروطه تا به اکنون، مورد کاوش پژوهشگران دلسوخته ما (و گاهی دیگران) قرار گرفته است. بعد از انتشار سفرنامه هایی که در آستانه نهضت مشروطیت زمینه ساز بیداری ایرانیان شد، محمد علی جمالزاده و مهدی بازرگان از زاویه انتقاد از خود، به بررسی موضوع پرداختند و در چند دهه اخیر نیز، چندین کتاب ارزشمند در این مورد نگاشته شده است. کنکاش در اینکه برای اصلاح وضع موجود؛ اولویت با تغییرات از بالا یا پایین، درون یا بیرون، فرد یا جامعه و حکومت، اقتصاد یا سیاست، اندیشه یا گفتار و کردار، و بسیاری دوگانه های این چنینی باشد؛ به بحث تقدم و تأخر مرغ و تخم مرغ می ماند! و شاید تا ابد بتوان آن را ادامه داد. شاید چاره کار بدون احساس خود بزرگ بینی یا حقارت، عمل آگاهانه برای تغییر خود و دیگران و همزمان شدن این تغییرات در فرایند نوزایی و توسعه باشد. در اینجا، بخش هایی از دو کتاب را بخوانید، که شاید بیشتر یاد آور حکایت "یک سوزن به خود و یک نیشتر به دیگری" و اندکی دردناک باشد. 

 

 جامعه شناسی نخبه کشی - علی رضاقلی

 پی نکته هایی بر جامعه شناسی خودمانی - حسن نراقی

  

خودکامگی

 بزرگان اندیشه ورزی در حوزه جامعه شناسی، تاریخ و سیاست، خودکامگی را بزرگترین مانع تاریخی، سیاسی و اجتماعی پیشرفت ایرانیان دانسته و نظریه ها در شرح آن پرداخته اند. گذشته از بحث های نظری، جنبه های روانشناختی خودکامگی بسیار ارزشمند هستند ولی کمتر بررسی شده است. مانس اشپربر و اینیاتسیو سیلونه با نگاهی روانکاوانه در موضوع خودکامگی کنکاش کرده اند؛ اولی با نگاهی آکادمیک و دومی با چاشنی طنز. کتاب سیلونه را مهدی سحابی به زیبایی به فارسی برگردانده و کتاب اشپربر را دکتر علی صاحبی مجددا ترجمه کرده است (بعد از نشر ترجمه ای با عنوان جباریت). در هر دو کتاب، نکته جالب برای ما ایرانیان آن است که با خواندن آنها، آینه ای در برابر خود می بینیم، که تصویر آن شباهت های حیرت انگیز با منش و شخصیت جمعی و فردی ما (و نه فقط حاکمان) دارد. این دو کتاب را در زیر ببینید و همچنین، اگر دسترسی دارید، نمونه ارزشمند دیگری را هم بخوانید از عبدالرحمن کواکبی، به نام طبایع الاستبداد که از جمله کتاب های راهگشای جنبش مشروطیت بود.

 

 بررسی روانشناختی خود کامگی

 مکتب دیکتاتورها

جامعه کلنگی

 

دکتر محمد علی همایون کاتوزیان (که در فرنگ به هما کاتوزیان مشهور است) پژوهشگر نظریه پردازی ست که در حوزه جامعه شناسی، سیاست، تاریخ و ادبیات آثاری به گنجینه فرهنگی این سرزمین افزوده است. وی از ارادتمندان خلیل ملکی (شخصیت بزرگی که قدرش در دوران حیات و پس از مرگ شناخته نشده) بوده است و نظریه هایی در باره حکومت خودکامه در ایران و انقلاب های ایرانی دارد و جامعه کلنگی و جامعه کوتاه مدت از جمله مفاهیم ابداعی اوست. گزیده یکی از کتاب هایش را بخوانید:

 دولت و ملت در ایران

 

نوای جاودانه ما، محمدرضا شجریان

 

 

آغاز ماه مهر، زادروز استاد شجریان بود. امروز دلتنگش بودم و حالش را از دوستی پرسیدم. همچنان با شیمی درمانی، در جدال با بیماری ست. بهبودی اش را آرزومندیم که صدای مردم دل خسته ماست. هر کجا هست، خدایا به سلامت دارش.

دوستی دیرینه اش با ه.ا. سایه، مضمون شعری زیبا شد که خالی از گله نبود و اکنون، بازخوانی اش خالی از لطف نیست:

رفتي اي جان و ندانيم كه جاي تو كجاست
مرغ شبخوان كجايي و نواي تو كجاست

چه پريشانم از اين فكر پريشان، شب و روز
كه شب و روز، كجايي و كجاي تو كجاست

زیر سرپنجه گرگیم و جگرها خون است

ای شبان دل ما، ناله نای تو کجاست

كوه از اين قصه پر غصه به فريـاد آمد
آه و آه از دل سنگ تو، صداي تو كجاست
دل ز غم هاي گلوگير، گره در گره است
سايه، آن زمزمه گريه گشاي تو كجاست

 تصنیف فریاد، کار مشترک او با استاد حسین علیزاده است؛ بشنوید:

فریاد

سرشت سوگناک زندگی

 

 

کتاب "سرشت سوگناک زندگی" را سومین بار است که می خوانم. دریغم آمد که شما هم صفحات ناپیوسته ای از آن را نخوانید، باشد که عطش (پتانسیل ماتریک!) شما را به خواندن همه کتاب برانگیزد.

سرشت سوگناک زندگی

نویسنده این کتاب، میگل د اونامونو (1936 – 1864) فیلسوف، شاعر و کنشگر اجتماعی اهل اسپانیا و مترجم آن، بهاءالدین خرمشاهی است. جان کلام او، در این کتاب، جدال همیشگی عقل و ایمان آغشته به شک، و تمنای جاودانگی انسان است. در آخرین سال های عمر، اونامونو میزبان مراسمی در دانشگاه سالامانکا با حضور سران فاشیست بود. پس از سخنرانی ژنرال فاشیست، شعار زنده باد مرگ سر داده شد و نوبت به سخنرانی اونامونو رسید. او گفت: "شما مرا می شناسید و می دانید که نمی توانم سکوت کنم. در بعضی شرایط، خاموش ماندن، دروغ گفتن است، چون سکوت ممکن است علامت تأیید تلقی شود. در اینجا من فریادی مرگبار و بی معنا شنیدم: زنده باد مرگ! من که زندگی ام را با ساختن و پرداختن عباراتی گذرانده ام که پیوسته خشم کسانی را که به معنای آنها پی نمی برده اند، برانگیخته است، باید به به شما بگویم که این کلام غیر عادی و دور از تمدن را نفرت انگیز می یابم. ژنرال میلان استرای، انسان علیلی است. او معلول جنگی است، و سروانتس نیز چنین بود. یک فرد معلول و ناقص که از عظمت روحی سروانتس نیز بی نصیب است، معمولا ارامش روحی خود را در معلول ساختن کسانی می یابد که در اطراف اویند." باز هم غوغای فاشیست ها و شعار مرگ بر روشنفکران و زنده باد مرگ برخاست. اونامونو با متانت ادامه داد: "این دانشگاه معبد روشنفکری است و من کاهن بزرگ آنم. این شمایید که صحن مقدس آن را آلوده ساخته اید. شما پیروز می شوید زیرا بیش از حد ضرورت، نیروی خشونت در اختیار دارید لیکن افکار را تسخیر نخواهید کرد. برای تسخیر افکار باید دیگران را به خود مؤمن سازید و برای برانگیختن ایمان، آن چیزی لازم است که شما ندارید: منطق و حق در نبرد". اونامونو در آخرین روز سال 1936 در بحبوحه جنگ داخلی اسپانیا، پس از مجادله با یک حقوقدان فاشیست بر اثر سکته قلبی درگذشت و حکومت ناپایدار فاشیست ها را ندید.

نامه به رئیس محترم انجمن علوم خاک ایران

به نام خداوند جان و خرد

جناب آقای دکتر گرجی

رئیس محترم هیأت مدیره انجمن علوم خاک ایران

با سلام و احترام، همانگونه که مستحضرید، معاون محترم آب و خاک وزارت جهاد کشاورزی در پنجمین مجمع مشارکت خاک در مقر FAO در رم شرکت کرده و پیشنهاد هایی ارائه نموده اند که برخی از آنها مصوب شده و برای کشور ایران تعهد آور است (صفحه 4 گزارش سفر،  پیوست نامه مورخ 10 مهر 1396 ایشان). نمی دانم این پیشنهادات را از چه منبعی دریافت نموده اند، ولی انجام تعهدات سنگین ایجاد شده از توان معاونت آب و خاک خارج است و ناچار به طلب همکاری شده اند. این فرصت مغتنمی برای انجمن علوم خاک ایران است که به عنوان انجمن معتبر علمی و یک سازمان مردم نهاد، اقدام به عقد قرارداد مستقیم مطالعاتی یا تحقیقاتی با معاونت آب و خاک نماید و محور انجام تعهدات ملی ایجاد شده گردد. بدیهی است که پس از عقد قرارداد، انجمن می تواند از توان علمی اعضای خود بهره مند شود و مؤسسات تحقیقاتی و دانشگاه ها را نیز به همکاری بطلبد. این کار می تواند گامی مؤثر در جهت استقلال انجمن و تثبیت آن به عنوان مشاور ملی امین و شایسته در موضوع خاک در کشور باشد؛ تا حدی که مسئولان بدون رایزنی و بی حضور انجمن به چنین سفرهایی نروند و چنان فرمایشاتی نکنند. کلیات این پیشنهاد را می خواستم در آخرین مجمع عمومی انجمن در اصفهان ارائه کنم ولی متأسفانه وقت و فرصتی برای اظهار نظر اعضای انجمن فراهم نشده بود. شادکامی و تندرستی جنابعالی و اعضای محترم هیأت مدیره و کارکنان محترم دبیرخانه انجمن را آرزومندم.

سپاسگزارم. 15 مهرماه 1396 ارادتمند، فؤاد تاجیک

 توضیح: این نامه را در وبلاگ خود قرار می دهم، باشد که بزرگان هم وبلاگ مرا ببینند!

میراث عمر

حاصل سال های عمر رفته بر باد من

چندی پیش یک مقام مسوول در وزارت بهداشت اعلام کرد که ایرانیان سالانه ۱۰ سال عمر بر باد رفته دارند، به آن معنا که ۱۰ سال زودتر جان خود را بر اثر بیماری های غیرواگیر (بیماری های قلب و عروق و گردش خون، اختلالات اسکلتی و عضلانی، اختلالات روانی و رفتاری، سوانح جاده ای، سرطان و بیماری های تنفسی مزمن) از دست می دهند که هزینه غیر مستقیم آن بیش از 270 میلیارد دلار در سال است! (سایت الف - کد مطلب: 284184 - تاریخ انتشار:سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۴).

نمی دانم سال های عمر رفته بر باد من، چقدر است و چقدر می ارزد! قسمتی از حاصل آن را که رنگ و بوی خاک دارد (شامل 24 مقاله علمی و 2 کتاب و مطالب دیگر) و عمدتا قبل از سال 88 منتشر شده (چرا؟ شاید وقتی دیگر بگویم) در نشانی زیر بارگذاری شده است.

من و خاک

  به قول شادروان مهدی اخوان ثالث، پوستینی کهنه است که برای فرزندان خودم و فرزندان این آب و خاک به میراث می گذارم. 

 پوستینی کهنه دارم من

یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبار آلود

سالخوردی جاودان مانند

مانده میراث از نیاکانم مرا، این روزگار آلود

...

های، فرزندم!

بشنو و هشدار

بعد من این سالخورد جاودان مانند

با بر و دوش تو دارد کار

لیک هیچت غم مباد از این

کو،کدامین جبه ی زربفت رنگین می شناسی تو

کز مرقع پوستین کهنه ی من پاک تر باشد؟

با کدامین خلعتش آیا بدل سازم

که نه در سودا ضرر باشد؟

آی فرزندم!

همچنانش پاک و دور از رقعه ی آلودگان می دار.

برگرفته از شعر میراث - سروده م.امید

پشت کوه سید محمد

ادامه نوستالژی با شعری دیگر، باز هم سروده نیمه دوم دهه شصت! دیروز خبردار شدم که سال ها پیش، انجمنی به نام دانش آموختگان دانشگاه صنعتی اصفهان تشکیل شده است که گهگاه، گردهمایی هم برگزار می کند. امسال که از کف رفت، به امید دیدار در گردهمایی بعد! نشانی انجمن این است که می توانید عضو شوید:

https://alumni.iut.ac.ir

پشت كوه سيد ممدآسماني ديگر است

چشم دل بگشاي و بنگر كاين جهاني ديگر است

ادامه نوشته

در صنعتی در اصفهان

هفته اول شهریور ماه 96 برای شرکت در پانزدهمین کنگره علوم خاک ایران به دانشگاه صنعتی اصفهان رفتم. جای شما سبز، نوستالژی ناب! با یکی از دوستان ورودی 67 چند بیت از شعر طنز "در صنعتی در اصفهان" را که به یاد داشتیم، واگویه کردیم که یادآور خاطرات تلخ و شیرین گذشته بود. شعر، سروده نیمه دوم دهه شصت است؛ سراینده اش را "هرکجا هست، خدایا به سلامت دارش". متن کامل شعر را از نشانی

http://www.midinternet.com/

 که توسط آقای مهندس خسروبیگی اداره می شود، نقل می کنم.

 جانا بيا بشنو فغان، در صنعتي در اصفهان

بشنو ز درد بيدلان، در صنعتي در اصفهان

ادامه نوشته

کمپین الحاق سازمان تات به وزارت عتف

 

با درود و سپاس از بازدید شما

آنچه در مقاله مربوط به تحقیقات کشاورزی ایران خواندید، از حدود ده سال پیش به بیان های مختلف ارائه شده و موافقان و مخالفانی داشته است. به عنوان نمونه لطفا لینک زیر را ببینید که حاوی برخی دیدگاه ها و اسناد مربوط به این موضوع است. دریافت نظرها و دیدگاه های شما بر غنای مطلب خواهد افزود و شاید راهی عملی رو به پیش بگشاید. سپاسگزارم

 https://groups.yahoo.com/neo/groups/research-united/info

گذشته، حال و آینده تحقیقات کشاورزی ایران (4)

راه فردا

پس از ذکر همه این مقدمات، اکنون پرسش اصلی این است که چه می توان کرد، چه باید کرد و راه برون رفت از این چالش ها چیست و چگونه است؟ به قول مرحوم م.امید، سه ره پیداست:

ادامه نوشته

گذشته، حال و آینده تحقیقات کشاورزی ایران (3)

حال ما

هم اکنون، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی (سازمان تات) 15 مؤسسه تحقیقاتی مادری، 2 پژوهشکده؛ 2 مرکز ملی تحقیقاتی؛34 مرکز تحقیقات و آموزش استانی (پس از ادغام مراکز تحقیقات کشاورزی با مراکز آموزش کشاورزی در استان ها)؛ یک مؤسسه آموزش عالی علمی – کاربردی و یک مرکز آموزش عالی؛ دو مرکز ترویج و توسعه تکنولوژی و 314 ایستگاه و مزرعه تحقیقات کشاورزی در اقلیم های مختلف ایران را تحت پوشش دارد. رکن اصلی فعالیت های تحقیقاتی در سازمان تات، مؤسسات، پژوهشکده ها و مراکز ملی تحت پوشش این سازمان هستند. این مؤسسات در عین برخورداری از استقلال نسبی، می بایست در هماهنگی با اهداف، برنامه ها، و سیاست های سازمان عمل کنند. برخی از این مؤسسات، قدمتی بیش از سازمان تات دارند و در مقاطعی فعالیت های پژوهشی آنها توام با انجام وظایف اجرایی و تولیدی نیز بوده است. نیروی انسانی سازمان تات تا سال 1394 شامل 2121 نفر عضو هیأت علمی (42 استاد، 201 دانشیار، 859 استادیار، 1019 مربی) و 12451 نفر کارکنان غیر هیأت علمی (با مدرک تحصیلی: 9 درصد دکترا، 23 درصد کارشناسی ارشد، 21 درصد کارشناسی، 9 درصد کاردانی، 14 درصد دیپلم؛ 24 درصد زیر دیپلم) بوده است.

ادامه نوشته

گذشته، حال و آینده تحقیقات کشاورزی ایران (2)

بیم موج

 

 

به روایت آقای دکتر بهمن آبادی (1394) سابقه تحقیقات کشاورزی در ایران گذشته از کشت ارقام اصلاح شده پنبه در دوران صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر و نیمه اول سلطنت ناصرالدین شاه قاجار؛ به طور سازمان یافته، با تشکیل مؤسسه سرم سازی رازی در سال 1304 آغاز شد. در دوران سلطنت رضا شاه، مؤسسه اصلاح نباتات پایه گذاری شد که در سال 1338 با نام مؤسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر آغاز به کار نمود. تشکیل اداره تشخیص محلی آفات در سال 1302 نیز منجر به تشکیل اداره کل  بررسی آفات در سال 1328 در وزارت کشاورزی شد که در سال 1341 به انستیتو بررسی آفات و بیماری های گیاهی ارتقاء یافت. فعالیت های پژوهشی مرتبط با چغندر قند با تاسیس بنگاه اصلاح بذر چغندر قند در سال 1315 آغاز شد و با نام مؤسسه تحقیقات اصلاح و تهیه بذر چغندر قند ادامه یافت. مؤسسه تحقیقات علوم دامی نیز در سال 1312 با تاسیس بنگاه دامپروری حیدرآباد و سپس مؤسسه تحقیقات دامپروری بنیاد گذاشته شد. بنگاه مستقل آبیاری تحت نظر وزارت آب و برق در سال 1331 و با تشکیل گروه های شناسایی منابع خاک در خوزستان پایه گذاری شد که در سال 1345 به مؤسسه خاکشناسی و حاصلخیزی خاک و سپس مؤسسه تحقیقات خاک و آب در ذیل وزارت کشاورزی تبدیل گردید. فعالیت مستقل و ناهماهنگ این مؤسسات تحقیقاتی در وزارت کشاورزی و سایر وزارتخانه ها، منجر به پرورش ایده تشکیل سازمان تحقیقات کشاورزی در اواخر دهه 40 و تاسیس آن در آغاز دهه 50 گردید تا همچون چتری گسترده، مؤسسات و مراکز تحقیقات کشاورزی را در بر بگیرد.

 

 

ادامه نوشته

گذشته، حال و آینده تحقیقات کشاورزی ایران (1)

 

گذشته، حال و آینده تحقیقات کشاورزی ایران (1)

تقدیم  به  سبکباران  ساحل ها

 

به نام خدا

پیشگفتار

پس از گذشت چهل سال از تشکیل سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی(سازمان تات)، شاید بتوان گفت که این سازمان به چنان بلوغی رسیده که تمایل و توان ایجاد تغییر و اصلاح ساختار خود را در راستای منافع ملی و نیل به اهداف کلان توسعه پایدارکشاورزی به دست آورده است. در این مقاله، پس از بیان مقدمه ای در باره وضعیت پژوهش در کشور، تاریخچه پر فراز و نشیب سازمان تات را بررسی نموده و پس از توصیف شرایط موجود، راه های پیش روی تحقیقات کشاورزی ایران را بیان می شود. بدیهی است که این نوشتار تحلیلی، سخن آخر نیست و نویسنده از نقدها و پیشنهادهای علاقمندان و صاحبنظران حوزه پژوهش های کشاورزی مشتاقانه استقبال می کند.

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل

کجا دانند حال ما، سبکباران ساحل ها

ادامه نوشته