من و خاک

در این وبلاگ به مقاله ها و کتاب های من (فؤاد تاجیک Fouad Tajik ) دسترسی خواهید داشت

من و خاک

در این وبلاگ به مقاله ها و کتاب های من (فؤاد تاجیک Fouad Tajik ) دسترسی خواهید داشت

دادخواهی بی فرجام





حالیا مصلحت وقت در آن می بینم

که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم

جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم

یعنی از اهل جهان، پاکدلی بگزینم

جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم

  تا حریفان دغا را به جهان کم بینم

سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو

  گر دهد دست، که دامن ز جهان برچینم

من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر

این متاعم که همی بینی و کمتر زینم

بر دلم گرد ستم هاست، خدایا مپسند

  که مکدر شود آیینه مهر آئینم


دلم می خواست به کلام خواجه شیراز عمل کنم، ولی آغاز و انجام سال 1388 برای من فراموش شدنی نیست. در این سال، با حدود یک دهه سابقه علمی و پژوهشی که حاصل آن را در این وبلاگ می بینید؛ متهم به رکود علمی و در سال بعد محکوم به کنار گذاشتن قبای هیأت علمی سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی (سازمان تات) شدم. چنین رویدادی در تمام تاریخ سازمان تات برای همچو منی بی سابقه بود و بعد از آن هم خوشبختانه برای کسی پیش نیامد.

شرح آن ستم آشکار، ممکن است شخصی به نظر آید (و ستمگران همیشه می خواهند چنین باشد)؛ ولی بازتاب یافتن آن در این وبلاگ، نمونه ای به دست می دهد از ستم های جاری و تلاشی ست برای دادخواهی در عرصه عمومی، که از راه های اداری و رسمی بی سرانجام مانده است. باشد که حق الناس ادا گردد و چنین رفتارهایی با سرمایه انسانی کشور تکرار نشود. در هشت سال گذشته، علاوه بر اعتراض و پیگیری در چارچوب اداری، به نهادها و اشخاص مختلف شکایت برده ام که تاکنون، همگی نافرجام بوده است. برای متهم به قتل هم راه هایی برای دادخواهی وجود دارد، ولی ظاهرا در سازمان تات، رفع اتهام از من ناشدنی و خلاف مصلحت است!

تاکنون با مدیران قبلی و فعلی سازمان تات؛ وزیر اسبق علوم، تحقیقات و فناوری؛ سازمان بازرسی کل کشور؛ کمیسیون های آموزش و تحقیقات و اصل نود مجلس شورای اسلامی؛ دیوان عدالت اداری؛ ادارات تابعه ستاد، قائم مقام، معاونان و وزیر فعلی وزارت جهاد کشاورزی؛ و رئیس دولت مدعی تدبیر و امید، با پیوست کردن مستندات خود نامه نگاری کرده ام که متن آنها را در زیر می بینید.


نامه های دادخواهی (1395 – 1388)  فؤاد تاجیک


وبلاگ من و خاک، همچون میراث من است و باور دارم که آگاه ساختن خوانندگان وبلاگ و هر کس که مرا کم و بیش می شناسد، در باره این ستم پیوسته؛ بایسته و شایسته است. این، البته پایان راه دادخواهی نیست، چرا که "دوست می دارد یار این آشفتگی کوشش بیهوده به از خستگی". اگر شما از دیدن این همه دادخواست خسته شدید، شعر زیبای چاووشی را با صدای زنده یاد مهدی اخوان ثالث بشنوید که همیشه برای من، اندوه و امید را با هم داشته است:


چاووشی – م. امید


یادگار عمر من - فؤاد تاجیک

حاصل سال های عمر رفته بر باد



چندی پیش یک مقام مسئول در وزارت بهداشت اعلام کرد که ایرانیان سالانه ۱۰ سال عمر بر باد رفته دارند، به آن معنا که ۱۰ سال زودتر جان خود را بر اثر بیماری های غیرواگیر (بیماری های قلب و عروق و گردش خون، اختلالات اسکلتی و عضلانی، اختلالات روانی و رفتاری، سوانح جاده ای، سرطان و بیماری های تنفسی مزمن) از دست می دهند که هزینه غیر مستقیم آن بیش از 270 میلیارد دلار در سال است! (سایت الف - کد مطلب: 284184 - تاریخ انتشار: سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۴).

نمی دانم سال های عمر رفته بر باد من، چقدر است و چقدر می ارزد! قسمتی از حاصل آن را که رنگ و بوی خاک دارد (شامل 24 مقاله علمی و 2 کتاب و مطالب دیگر) در این وبلاگ می گذارم. به قول مولانا:

در این خاک، در این خاک، در این مزرعه پاک       به جز مهر، به جز عشق، دگر بذر نکاریم


تصنیف بیایید بیایید-حسین علیزاده و شهرام ناظری


و به قول شادروان مهدی اخوان ثالث، این پوستینی کهنه است که برای فرزندان خودم و فرزندان این آب و خاک به میراث می گذارم. مهر ماه 1396- فؤاد تاجیک


پوستینی کهنه دارم من

یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبار آلود

سالخوردی جاودان مانند

مانده میراث از نیاکانم مرا، این روزگار آلود

...

های، فرزندم!

بشنو و هشدار

بعد من این سالخورد جاودان مانند

با بر و دوش تو دارد کار

لیک هیچت غم مباد از این

کو،کدامین جبه ی زربفت رنگین می شناسی تو

کز مرقع پوستین کهنه ی من پاک تر باشد؟

با کدامین خلعتش آیا بدل سازم

که نه در سودا ضرر باشد؟

آی فرزندم!

همچنانش پاک و دور از رقعه ی آلودگان می دار.


برگرفته از شعر میراث - سروده م.امید